بِیلی با برادرش هانتر و پدرشان باگ، که به تنهایی آنها را در یک خانهی اشغالی در شمال کنت بزرگ میکند، زندگی میکند. باگ زمان زیادی برای آنها نمیگذارد. بیلی به دنبال توجه و ماجراجویی در جای دیگری است.
اریک یک افسر زندان است که سعی می کند از افراد متهمش محافظت کند. وقتی یکی از خطرناک ترین زندانیان ضعف او را تشخیص می دهد ، اریک با انتخاب غیرممکن بین اصول و عشق به خانواده روبرو می شود.