یک پلیس بازنشسته شرمسار با نقل مکان به جنگل به دنبال آرامش است، اما زندگی آرام او زمانی به پایان می رسد که یک کارآگاه خصوصی او را برای تحقیق در مورد یک قتل استخدام می کند...
زمانی که صاحب یک کافی شاپ از سوی شخصی تهدید می شود که ادعا دارد می تواند مالکیت آنجا را از او سلب کند، او باید همینطور که برای نگه داشتن کافی شاپ تلاش می کند، به زندگی و رابطه عاشقانه اش نیز سر و سامان بخشد...
پس از بالا رفتن پرده نمایش "هانا" برای سخنرانی خود در کالج با تردید قدم در صحنه می گذارد.اما قبل از اینکه اولین خط خود را تمام کند در مقابل حاضرین بیهوش می شود.بعد از آزمایشات پزشکی همه نشانه ها یک واقعیت را نشان می دهند.تولد سخت "هانا"...